Zx Group

ساخت وبلاگ
یاران همه سوی مرگ رفتند

بشتاب که تا زره نمانیم

ای خون حماسه در رگ دین

برخیز نماز خون بخوانیم

شهید محمد حسین گلپایگانی

Zx Group...
ما را در سایت Zx Group دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Zx Group zx-group بازدید : 132 تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392 ساعت: 1:05

بچه هایی که اکنون کودک هستند در سال های آینده طوری تربیت شوند که بتوانند

اسلام واقعی را در دنیا احیا کنند.آنها باید مروجان اسلام در دنیا باشند.

شهید بهروز مرادی

Zx Group...
ما را در سایت Zx Group دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Zx Group zx-group بازدید : 131 تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392 ساعت: 1:05

گاهی زیستن عین مرگ و گاهی عین زندگی است.

امامان به ما آموخته اند که چگونه باید زیست و چگونه باید مرد.

شهید سعید روشن بخت

Zx Group...
ما را در سایت Zx Group دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Zx Group zx-group بازدید : 127 تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392 ساعت: 1:05

ای برادران حزب الله

ای مردم شهید پرور

جانا و مالا در راه خدا به جهاد برخیزید تا کی باید نشست.

تا کی خاموش و ظلمت و جهالت و سکوت ننگین.

شهید محمد حبیبی پورفتیده

Zx Group...
ما را در سایت Zx Group دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Zx Group zx-group بازدید : 152 تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392 ساعت: 1:05

ای خدای بزرگ می ترسم آن طوریکه غلام بایستی در مقابل اربابش ادای وظیفه بکند،

نکرده باشم که نکرده ام و حق غلامی را ادا نکرده باشم.

شهید محمد مراقی

Zx Group...
ما را در سایت Zx Group دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Zx Group zx-group بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392 ساعت: 1:05

خداوندا!

بنده ی گناهکارت برای ادای تکلیف الهی به میادین جنگ آمده است و تو، خوب

می دانی که هدفی جز رضای تو در کار نیست و انتظار تشویق و تعریف از هیچ اداره یا

فردی را ندارم.

شهید احمد شاکری

Zx Group...
ما را در سایت Zx Group دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Zx Group zx-group بازدید : 135 تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392 ساعت: 1:05

پدر و مادر عزیزم!

برایم ناراحت نباشید و گریه با صدای بلند نکنید و خوشحال باشید که فرزندتان را در راه

خدا داده اید و من برای انجام وظیفه دینی ام به جنگ و جبهه رفتم و کسی مرا مجبور به

رفتن نکرده بود.

شهید احمد معاون جولا

Zx Group...
ما را در سایت Zx Group دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Zx Group zx-group بازدید : 128 تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392 ساعت: 1:05

پیوسته از خدا بخواهید که صحنه ی دل هایمان را از بیماری های حسد، ریا، کبر، مقام

پرستی، شهرت و شهوت؛ پاک و به نور علم و ایمان منور و روشن کند.

شهید مرادی

Zx Group...
ما را در سایت Zx Group دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Zx Group zx-group بازدید : 122 تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392 ساعت: 1:05

با یاد خدا و پیروزی حق بر علیه باطل و طول عمر و تعجیل ظهور امام زمان(عج) و سالم

برگشتن تمام رزمندگان به خانواده خویش از شما خداحافظی می کنم.

شهید عبدالامیر سیاهکار

Zx Group...
ما را در سایت Zx Group دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Zx Group zx-group بازدید : 142 تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392 ساعت: 1:05

هوا صاف بود؛ مشغول جستجو بودم؛ داخل گودال یک پوتین دیدم؛ متوجه شدم یک پا داخل پوتین قرار دارد! با بیل وارد گودال شدم؛ قسمت پایین پای شهید از خاک خارج شد؛ خاک‌ها حالت رملی و نرم داشت؛ شروع کردم به خارج کردن خاک‌ها؛ هر چه خاک‌ها را بیرون می‌ریختم بی فایده بود؛ خاکها به داخل گودال برمی‌گشت!

ناگهان هوا بارانی شد؛ آن‌قدر شدت باران زیاد شد که مجبور شدم از گودال بیرون بیایم؛ به نزدیک اسکان عشایر رفتم؛ کمی صبر کردم؛ باران که قطع شد، دوباره به گودال برگشتم؛ تا آماده کار شدم صدای رعد و برق آمد؛ باران دوباره با شدت شروع شد؛ مثل اینکه این باران نمی‌خواست قطع شود؛ دوباره به زیر سقف برگشتم؛ همه خاک‌هایی که با زحمت از گودال خارج کرده بودم، به گودال برگشت؛ گفتم: این که از آسمان می‌بارد سنگ که نیست! می‌روم و زیر باران کار می‌کنم اما بی‌فایده بود.

هر چه که از گودال خارج می‌کردم، دوباره برمی‌گشت؛ یکی از عشایر حرفی زد که به دل خودم هم افتاده بود؛ «او نمی‌خواهد برگردد! او می‌خواهد گمنام بماند». سوار ماشین شدم و برگشتم. در مسیر برگشتم و دوباره به گودال نگاه کردم. رنگین کمان زیبایی درست از داخل آن گودال ایجاد شده بود.

* شهید گمنام گفت: «بیل را بردار و برو!»

شبیه این ماجرا یک بار دیگر برای بچه‌های تفحص پیش آمد؛ در فکه به دنبال پیکر شهدا بودیم؛ نزدیک غروب مرتضی در داخل یک گودال پیکر شهیدی را پیدا کرد؛ با بیل خاک‌ها را بیرون می‌ریخت؛ هر بیل خاک را که بیرون می‌ریخت مقدار بیشتری خاک به داخل گودال برمی‌گشت! نزدیک اذان مغرب بود؛ مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت: «فردا برمی گردیم».

صبح به همراه مرتضی به فکه برگشتیم؛ به محض رسیدن به سراغ بیل رفت؛ بعد آن را از داخل خاک بیرون کشید و حرکت کرد!

ـ آقا مرتضی کجا می‌ری!؟

ـ دیشب جوانی به خواب من آمد و گفت: من دوست دارم در فکه بمانم! بیل را بردار و برو!

Zx Group...
ما را در سایت Zx Group دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Zx Group zx-group بازدید : 142 تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392 ساعت: 1:05